بانوی دمشق

وبلاگ پژوهش مدرسه علمیه حضرت زینب (سلام الله علیها) شهر آستانه
  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

مناظره با امام صادق(ع)

24 بهمن 1397 توسط پژوهش، مدرسه حضرت زینب(س)

عبدالكریم، معروف به «ابن اَبی العَوجاء»، روز دیگر به حضور امام صادق ـ علیه السّلام ـ برای مناظره آمد، دید گروهی در مجلس آن حضرت حاضرند، نزدیك امام آمد و خاموش نشست.

امام: «گویا آمده‌ای تا به بررسی بعضی از مطالبی كه بین من و شما بود بپردازی».

ابن ابی العوجاء: آری به همین منظور آمده‌ام ای پسر پیغمبر!

امام: از تو تعجّب می‌كنم كه خدا را انكار می‌كنی، ولی گواهی می‌دهی كه من پسر پیغمبر هستم و می‌گویی ای پسر پیغمبر!

ابن‌ابی العواجاء: عادت، مرا به گفتن این كلام، وادار می‌كند.

امام: پس چرا خاموش هستی؟

ابن ابی العوجاء: شكوه و جلال شما باعث می‌شود كه زبانم را یاری سخن گفتن در برابر شما نیست، من دانشمندان و سخنوران زبردست را دیده‌ام و با آن‌ها هم سخن شده‌ام، ولی آن شكوهی كه از شما مرا مرعوب می‌كند، از هیچ دانشمندی مرا مرعوب نكرده است.

امام: اینك كه تو خاموش هستی، من در سخن را می‌گشایم، آن‌گاه به او فرمود: «آیا تو مصنوع (ساخته شده) هستی یا مصنوع نیستی؟»

ابن ابی العوجاء: من ساخته شده نیستم.

امام: بگو بدانم، اگر ساخته شده بودی، چگونه بودی؟

ابن ابی العوجاء مدّت طولانی سر در گریبان فرو برد و چوبی را كه در كنارش بود دست به دست می‌كرد، و آن‌گاه (چگونگی اوصاف مصنوعی را چنین بیان كرد): دراز، پهن، گود، كوتاه، با حركت، بی‌حركت، همه این‌ها از ویژگی‌های چیز مخلوق و ساخته شده است.

امام: اگر برای مصنوع (ساخته شده) صفتی غیر از این صفات را ندانی، بنابراین خودت نیز مصنوع هستی و باید خود را نیز مصنوع بدانی، زیرا این صفات را در وجود خودت، حادث شده می‌یابی.

ابن ابی العوجاء: از من سؤالی كردی كه تا كنون كسی چنین سؤالی از من نكرده و در آینده نیز كسی این سؤال را نمی‌كند.

امام: فرضاً بدانی كه قبلاً كسی چنین پرسشی از تو نكرده، ولی از كجا می‌دانی كه در آینده كسی این سؤال را از تو نپرسد؟ وانگهی تو با این سخنت، گفتارت را نقض نمودی، زیرا تو اعتقاد داری كه همه چیز از گذشته و حال و آینده، مساوی و برابرند، بنابراین چگونه چیزی را مقدّم و چیزی را مؤخر می‌دانی و در گفتارت، گذشته و آینده را می‌آوری.

ای عبدالكریم! توضیح بیشتری بدهم، اگر تو یك همیان پر از سكّه طلا داشتی باشی و كسی به تو بگوید در آن همیان سكّه‌های طلا وجود دارد، و تو در جواب بگوئی نه، چیزی در آن نیست، او به تو بگوید: سكّه طلا را تعریف كن، اگر تو اوصاف سكّه طلا را ندانی، آیا می‌توانی ندانسته بگویی، سكّه در میان همیان نیست؟.

ابن ابی العوجاء: نه، اگر ندانم، نمی‌توانم بگویم نیست.

امام: درازا و وسعت جهان هستی، از همیان، بیشتر است، اینك می‌پرسم شاید در این جهان پهناور هستی، مصنوعی باشد زیرا تو ویژگی‌های مصنوع را از غیر مصنوع نمی‌شناسی.

وقتی كه سخن به این‌جا رسید، ابن ابی العوجاء، درمانده و خاموش شد، بعضی از هم مسلكانش مسلمان شدند و بعضی در كفر خود باقی ماندند.[1]
________________________________________

[1] ـ اصول كافی، ج 1، ص 76 و 77.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: پژوهش, علمی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

بانوی دمشق

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آشپزی و سرگرمی
  • اجتماعی
  • احادیث
  • اخلاقی
  • بدون موضوع
  • جلسات پژوهشی
  • دل نوشته
  • سیاسی
  • علمی
  • مهدویت
  • وصیت نامه
  • پژوهش

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس